تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان انجمن ادبی مولانا سنگان و آدرس anjomanmolana.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
کرد حق و کرد ما هر دو ببین
کرد ما را هست دان پیداست این
افعال حضرت حق را نگاه کن و افعال ما را هم نیز
فعل ما که بسیار روشن اشن
*****************************
گر نباشد فعل خلق اندر میان
پس مگو کس را چرا کردی چنان؟
لذا چنانچه افعال ما انسانها اختیاری نبود چرا به فاعل میگوییم این کار را چرا کردی؟
******************************
خلق حق افعال ما را موجدست
فعل ما آثار خلق ایزدست
افعال انسانها موجد حضرت خدای مهربان است فقط به دست ما به فعلیت میرسد
در نتیجه عملکرد ما اثر خدای یگانه است
********************************
ناطقی یا حرف بیند یا غرض
کی شود یک دم محیط دو عرض
ادمی در هنگام سخن گفتن در یک زمان هم متوجه سخن و معنی ان گردد و اینکه هم زمان دو فعل صورت گیرد چگونه امکان دارد
********************************
گر به معنی رفت شد غافل ز حرف
پیش و پس یک دم نبیند هیچ کس
ادمی چنانچه بسوی حقیقت و مفهوم سخن رود غفلت از سخن حاصل شود مگر امکان دارد با یک چشم تمام جهات را دید
*********************************
آن زمان که پیشبینی آن زمان
تو پس خود کی ببینی این بدان
در زماتی که جلو صورت خویش را میبینی چه هنگام قادر به مشاهده پست سر خواهی بود
********************************
چون محیط حرف و معنی نیست جان
چون بود جان.خالق این هر دو وان
لذا احاطه روح در یک زمان به کلام و مفهوم نیست پس چطور جان این هر دو به فعلیت رساند
**************************
حق محیط جمله آمد ای پسر
وا ندارد کارش از کار دگر
فقط خداوند است که احاطه به همه چیز دارد و مشغولیت به امری او را از انر دیگر غافل نسازد
مسایل السلوک
در کلام خدا در ایه الکرسی به ( و لایحیطون بشی من علمه) اشاره شده و در سوره نسا ( بکل شی محیطا)
و این امر فقط مخصوص ذات قدیم اوست
***************************************
گفت شیطان که بما اغویتنی
کرد فعل خود نهان دیو دنی
شیطان خطاب به خداوند گفت تو مرا گمراه کردی و با چنین ادعایی به اختفا و توجیه نافرمانی خویش پرداخت
****************************
گفت ادم که ظلمنا نفسنا
او ز فعل حق نبد غافل چو ما
ولی ادم علیه السلام ظلم را به خویش نسبت داد در حالیکه او کاملا به حکمت هر فعل خدای مهربان اگاه بود
****************************
در گنه او از ادب پنهانش کرد
زان گنه بر خود زدن او بر بخورد
او به فاعل بودن مطلق حق اگاه بود اما بلحاظ رعایت ادب بندگی خویش را مقصر خواند و با انتساب لغزش به خویش مقبولیت یافت
******************************
بعد توبه گفتش. ای ادم نه من
افریدم در تو ان جرم و محن
لذا خدای متعال بعد انابت ادم ع فرمود
ای ادم ایا من خاق حقیقی خیر و شر نیستم
***************************************
نه که تقدیر و قضای من بد ان
چون به وقت عذر کردی ان نهان؟
نه انکه سرنوشت و ازمون من بود چرا در هنگام توجیه انر ا پنهان نمودی
***********************************
گفت ترسیدم ادب نگذاشتم
گفت هم من پاس آنت داشتم
ادم گفت خوفی عدم رعایت ادب در شان خالق مرا وادار بدان نمود
خدای مهربان نیز فرمود
حال من هم به احترام رعایت ادب محبوبت داشتم
*************************************
هر که ارد حرمت او حرمت برد
هر که ارد قند لوزینه برد
لذا در بارگاه عذل الهی هیچ چیز بی پاداش و سزا نیست نتیجه ادب احترام و بزرگی خواهد بود
و شیرینی نعمت بزرگتری چون حلوا را نصیب خواهد کرد
مسایل السلوک
من جا بالحسنه فله عشر امثالها
*****************************
طیبات از بهر کی للطیبین
یار را خوش کن برنجان و ببین
طیب شایسته طییبین است به استناد سوره مبارکه نور حال اختیار با توست دوست حقیقی خداوند متعال را یا خرسند نما یا ناراحت کن
و پاداس و سزا را بر اساس این قانون انتظار داشته باش
*******************************
یک مثال ای دل پی فرقی بیار
تا بدانی جبر را از اختیار
مولانا خطاب به دلش میفرماید برای تفهیم جبر و اختیار به مخطاب مثالهایی بزن
**********************************
دست کان لرزان بود از ارتعاش
وانک دستی تو بلرزانی ز جاش
فرق است بین دستی که بموجب بیماری دارای لرزش است با دستی که تصنعا می لرزانیم
***********************************
هر دو جتبش.افریده حق شناس
لیک.نتوان کرد این.با ان قیاس
هر دو رعشه خالقش خداست ولی هیچگاه از حیث کیفیت قابل قیاس نیستند
******************************
زین پشیمانی که لرزانیدیش
چون پشیمان نیست نرد مرتعش
از لرزش اختیاری در صورت صدمه دیدن ناراحت گردی زیرا خود موجب ان شدی ولی در صورت رعشه غیر اختیاری یا جبری هر اتفاقی بیفتد ناراحت نیستی چون شما در ان نقشی نداشته ای و در واقع غیر عمد بوده است
****************************
بحث عقلست این چه عقل آن حیلهگر
تا ضعیفی ره برد آنجا مگر
مباحث عقلانی همین گونه است و کوته فکران و سطحی نگران بدان میپردازند و حقیقتا همین مباحث نیز در نوع خود قابل تامل است
************************************
بحث عقلی.گر در و مرجان بود
ان دگر باشد که بحث جان بود
مباحث عقلانی با تمام کاربرد وسیعی که برای علاقه مندانش بوجود اورده اما هیچگاه نمی تواند در برابر مباحث روحانی قد علم نماید و در واقع قابل قیاس نیست
***********************************
بحث جان اندر مقامی دیگرست
بادهٔ جان را قوامی دیگرست
مبحث روحانی و در واقع مربوطه به جان چیزی متفاوت است و تناول کنندگان ان دارای کمال بینهایت و غیر قابل تصور هست
***************************************
آن زمان که بحث عقلی ساز بود
این عمر با بوالحکم همراز بود
ان زمانی که دوره طمطراق و جولان مباحث عقلانی بود عمربن خطاب و عمروبن هشام در یک ردیف بودند
**********************************
چون عمر از عقل آمد سوی جان
بوالحکم بوجهل شد در حکم آن
و انگاه که عمر به شرافت ایمان مزین شد و او از وادی عقل به سوی جان معراج نمود
ولی ابوالحکم که در مرتبه عقل درجا زد و تعالی نیافت نزولی عجیب کرد و از مقام پدر حکمت عقلانی به مرتبه پدر جهل و نادانی سقوط نمود
************************************
سوی حس و سوی عقل او کاملست
گرچه خود نسبت به جان او جاهلست
ابوجهل نه اینکه در موارد عقلانی ناقص باشد اتفاقا در وادی عقل مادی خیلی تبحر داشت
ولی مشکل او تعالی در عقل معاد و معنایی بود و همین مهم او را به سرشیبی جهل و نادانی سوق داد
******************************
بحث عقل و حس اثر دان یا سبب
بحث جانی یا عجب یا بوالعجب
موارد عقلی و حس دنیایی بسته به اثر و سبب است اما وادی جان شگفت انگیز و عمیق است و حتی در میدان سخن نتوان بدان پرداخت
*****************************
ضؤ جان آمد نماند ای مستضی
لازم و ملزوم و نافی مقتضی
منظور مولانا از این بیت زیبا تاکید بر این نکته مهم که مباحث روحانی و الهی را نمیتوان با مجادلات لفظی درک نمود و بدان رسید بلکه اگر قرار شد ملکوت را با کلام اثبات نمود اصل موضوع خدشه دار وناقص تر گردد
************************************
زانک بینایی که نورش بازغست
از دلیل چون عصا بس فارغست
انانیکه به معراج رسیدند و عرشی شدند ضمیر پاک یافتند و دیگر به دلایل عصاگونه بی نیاز شدند
مسایل السلوک
در تایید فرمایش مولانا مقوله ای زیبا ازیکی از بزرگان هست که در خصوص معنا و حقیقت ملکوت از او سوال شد
او فرمود این راه دیدنی است نه گفتنی
با سپاس فراوان از راهنماییهای استاد فرهیخته که در شرح ابیات صبح بنده را تتبیه نمودند و مجبور به اعاده شرح امیدوارم اصلاح شده باشد و باب طبع همه ایشان و همه دوستان
تا امروز تعداد۱۵۰۰ بیت از دفتر اول شرح داده شده به توفیق پروردگار و در پایان این بخش از دکتر قادری عزیز بلحاظ مدیریت وبلاگ و و جمع اوری ابیات بینهایت ممنونم
پنج شنبه اردیبهشت هزار و سیصد ونود و پنج
نظرات شما عزیزان:
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 15
بازدید هفته : 177
بازدید ماه : 394
بازدید کل : 14185
تعداد مطالب : 125
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
||
![]() |
![]() |
![]() |
